Wp Header Logo 2396.png

همشهری آنلاین– رابعه تیموری:از وقتی آنها رفتند سر سفره‌های افطار چای به مادر مزه نمی‌دهد، لقمه‌های نان و پنیر هم خار می‌شوند و راه گلوی خشکیده اش را می‌بندند، آخر سیدمحمد از بچگی عاشق لقمه نان و پنیر بود. برای همین هم وقتی بی‌بی چشم براهش بود، بارها و بارها سفره حضرت رقیه (ع) نذر کرد تا بتواند یک بار دیگر پسرکش را ببیند، بغل کند، ببوید، ببوسد… یک دل سیر… سیدمحمد بی‌بی هیچوقت برنگشت، از سیداسحاق او هم فقط پیکری بی‌سر و بی‌دست برگشت … بی‌بی پیکر سیداسحاقش را در قطعه ۵٠ دفن کرده، مزار خالی سیدمحمد هم کنار مزار برادرش است… ت. ماه رمضان امسال بی‌بی هر شب جمعه پای مزار پسرها سفره افطاری پهن می‌کند و توی سفره نان و پنیر و سبزی می‌گذارد، با چای و خرما، آدم‌های زیادی هم میهمان و هم سفره اش می‌شوند:

بیشتر بخوانید:آماده سازی خانه‌های ابدی برای تهرانی‌ها

عزیزکرده مادر

آخرین پنج‌شنبه سال است و در بهشت زهرا (س) جای سوزن انداختن نیست. قطعه ۵٠ شلوغ‌تر از دیگر قطعات است و مادرانی که دلتنگی از چشم‌های نجیب‌شان راه گرفته، خمیده و به‌زحمت مشغول صفا دادن و رفت و روب مزار پسرکان رعنای‌شان هستند. بی‌بی سادات همان دم ظهر که از راه رسیده، همراه دخترها سنگ مزار پسرها را پاکیزه کرده و حالا مشغول چیدن بساط چای است: دسته‌ای لیوان کاغذی و قاشق‌های چای خوری یک بار مصرف، قوطی قند و چای، نبات و شکر. با سبدی پر از لیوان‌های شیشه‌ای شسته و برق افتاده که اگر کسی توی استکان کاغذی چای نخواست، لب تشنه از سر سفره بلند نشود:. به سیدمحمد هم توی لیوان یک بار مصرف چای نمی‌چسبید، مادر همیشه دم افطار برایش توی لیوان فرانسوی دسته‌دار چای نبات درست می‌کرد… هیچکس نمی‌داند چقدر دل مادر برای سیدمحمدش تنگ شده، سیدمحمد پسر بزرگ بی‌بی بی‌بود و عزیزترین‌شان…

میهمان سفره بی‌بی؛ به صرف نان و پنیر و یک لیوان چای
عکاس: رضا نوراله

دلتنگی برادرانه

تا غروب آفتاب چندان نمانده، بوی گلاب در قطعه ۵٠ پیچیده و شمع‌های روی مزارهای شسته و پاکیزه یکی‌یکی روشن می‌شوند. بی‌بی حواسش به همسایه‌های سیدمحمد و سیداسحاق هست و با بطری آب و گلاب لابه لای ردیف‌های ١٣۵ و ١٣٦ می‌چرخد تا اگر مزاری بی‌میهمان مانده، سرو رویش را صفایی عیدانه بدهد. سر راهش هم به دیدن آشنایان پا نگه می‌دارد و تعارف می‌کند: «افطار میهمان باشید، سر مزار سیدمحمد و سیداسحاق، قابل‌دار نیست، تبرک است…» تا برگردد دامادش همراه پسرانش سیدمهدی و سیدابراهیم و محمدرضا آمده‌اند و سماور را هم روشن کرده‌اند. بی‌بی به دیدن محمدرضا که مشغول پهن کردن حصیر و روفرشی در گوشه کنار مزار پسرها است، یاد آخرین ماه رمضانی می‌افتد که برادرها کنار هم بودند. آن سال ماه رمضان توی خرماپزان تیرماه افتاده بود ودم اذان فقط ته تغاری اش محمدرضا تاب‌وتوان داشت که آتش‌بسوزاند و سر سفره افطار صدای سیداسحاق آرام و مهربان را درآورد! محمدرضا حتی در نان و پنیر بشقاب داداش شریک بود و می‌گفت: «باید مراقبت باشم پرخوری نکنی!… »سیداسحاق روزهای آخر دو پر گوشت روی استخوانش نشسته بود و خورد و خوراکش هم خوب شده بود. پسرک بی‌بی تازه به بر رسیده بود… حالا محمدرضا بیشتر از همه بچه‌های بی‌بی از میهمانان برادرها میزبانی می‌کند…

سفره‌های افطار پنج‌شنبه آخر سال

پیش از اذان سر و کله میهمانان یکی‌یکی پیدا می‌شود. اغلب آنها آشنا هستند و هر پنج‌شنبه میهمان بی‌بی می‌شوند، اما انگار امشب خودشان هم بساط افطاری را توی بهشت زهرا و پای مزار عزیزان‌شان چیده‌اند و فقط لقمه‌ای به تبرک از سفره بی‌بی برمی دارند. هر یک از دخترها و عروس‌های بی‌بی برای سفره افطار غذایی تدارک دیده‌اند و این هفته میهمانی مادر رنگین‌تر و پرو پیمان‌تر است. صدای اذان که بلند می‌شود بی‌بی قرآن یادگاری همسر مرحومش را روی مزار سیدمحمد می‌گذارد تا اول نمازش را بخواند. رهگذرانی هم که عزیزان‌شان در قطعات دیگر بهشت زهرا آرمیده‌اند و برای دیدار عیدانه به قطعه شهدا آمده‌اند، به تعارف گرم و مادرانه بی‌بی پا نگه می‌دارند و روزه‌های‌شان را کنار او افطار می‌کنند. پسرهای رشید بی‌بی مدافع حرم بوده‌اند و همرزمان‌شان در تیپ فاطمیون هم امشب به قطعه ۵٠ آمده‌اند تا به سیدمحمد و سیداسحاق سر بزنند. به دیدن آنها انگار صبوری مادر یکباره تمام می‌شود و نم اشکی گوشه چشم‌هایش راتر می‌کند… د.

میهمان سفره بی‌بی؛ به صرف نان و پنیر و یک لیوان چای

الهم لک صمنا بتوفیقک…

تا خیال بی‌بی از رفت‌وآمد میهمانان آسوده شود، چای پرمایه‌ای که محمدرضا کنار دستش گذاشته، از دهان افتاده است. بی‌بی به آرامی دانه‌ای خرما توی دهانش می‌گذارد: «اللهم لک صمنا بتوفیقک و علی رزقک افطرنا بامرک فتقبله منا و اغفر لنا انک انت الغفور الرحیم…»

source

khazarnameh.ir

توسط khazarnameh.ir

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *