Wp Header Logo 128.png

الأخ العزیز، والمجاهد الکبیر، الشهید الحی، و المقاوم الشجاع، القائد العام لکتائب الشهید عزالدین القسام، الأخ ابوخالد الضیف، حفظکم الله و ایدکم، السلام علیکم و رحمه‌الله و برکاته…
این سطر آغازین نامه شهید حاج‌قاسم سلیمانی به شهید محمد الضیف است. نامه‌ای که پس از درگیری‌های سال ۲۰۱۴ غزه و رژیم اشغالگر مرقوم شد. نبردی که در آن الضیف همسر، فرزند شیرخواره و دختر سه‌ساله خود را از دست داد. شاید به همین دلیل بود که سردار او را شهید زنده خواند. رزمنده‌ای که در جنگ خانواده خود را از دست بدهد، خودش هم اگر بخواهد دیگر نمی‌تواند دلبستگی‌ای به این دنیا داشته باشد. دلیل دیگرش شاید بر می‌گشت به کثرت عملیات‌هایی که رژیم اشغالگر برای ترور الضیف انجام داد و همه نافرجام بود.

ظاهراً تا آن موقع الضیف هفت بار مورد ترور قرار گرفته بود و جان به در برده بود، هرچند که جانباز بود. دلیل دیگر اینکه سردار دل‌ها، همتای قدسی خود را شهید زنده خواند، شاید به لقب او بر می‌گردد: «الضیف». به او می‌گفتند مهمان، چون جایی نمی‌ماند، اسکانی نداشت و سکینه‌اش در بی‌مسکنی بود. شهید زنده بود چون زندگی‌اش سراسر جبهه بود. هر جا می‌رفت، آنجا را به چشم سنگر می‌دید؛ سایه ترور لحظه‌ای راحتش نمی‌گذشت و این هم اگر نبود، او آسودگی‌اش عدمش بود. لقب عجیبی است برای او. چون او در این دنیا هم همچون مهمان‌ها زندگی کرد. همواره در آستانه رفتن بود. حاج‌قاسم که خود شهید زنده بود، هم‌قبیله‌ای خود را می‌شناخت، اما حیرت‌آور آنجاست که حتی دشمنش، نتانیاهو نیز به این خصلت او، با بیانی البته توهین‌آمیز اشاره کرده است. شبی که در آن رژیم الضیف را زد، نتانیاهو گفت: «دستان او به خون بسیاری از اسرائیلی‌ها آغشته است. من از ابتدای کارزار گفتم: قاتلان حماس مرده‌های متحرکند، از اولین تا آخرینشان». شهیدان زنده، مرده‌های متحرک… چقدر این دو عبارت شبیه هم‌اند. هرچند یکی از مدح است و آن یکی ذم، اما هر دو می‌گویند الضیف و هم‌نسلان او ناب‌ترین چهره‌های مبارزه چریکی یا به مفهومی ایرانی آن، بسیجی را به نمایش گذاشتند. چهره‌هایی که متعلق به دنیایی دیگرند و پذیرفته‌اند که در این دنیا مهمان‌اند. آن‌ها کسانی بودند و هنوز هستند و در آینده بیشتر خواهند بود که روح خود را پیشاپیش به سرای دیگر فرستاده و جسمشان در این دنیا مهمانی است در آرزوی رسیدن به خانه روح.

هرچند آن‌ها برای رسیدن به این عرفان به‌خصوص کار راحتی داشتند. الضیف وقتی چشم باز کرد، در اردوگاه آوارگان خان‌یونس بود، یک جای موقتی، یک خانه گذرا. از آن‌طرف یک مهمان ناخوانده سرزمین الضیف و الضیف‌ها را غصب کرده بود، چنانکه این فلسطینیان بودند که خود را مهمانانی مزاحم در وطن خویش می‌یافتند. محمد الضیف از روز اول مهمان بود. دشمنش با او همچون یک مهمان برخورد کرده بود، خانه‌اش یک مهمان‌خانه موقتی به اسم اردوگاه آوارگان بود و از قضا، دین او همه تلاشش این بود که به او بفهماند نه تنها او بلکه تمام ابنای بشر در این دنیا همان اندازه مهمانند که در گهواره، که در رحم مادر. برای اینکه الضیف هرچه بیشتر خود را در این دنیا مهمان ببیند، روزگار هم دست به کار شد و پیکر همسر جوان، طفل شیرخوار و دختر سه‌ساله‌اش را پیش رویش گذاشت. نیز همانگونه که گفتیم، سردار ما، سلیمانی عزیز، بسا بیشتر از این‌ها از زندگی الضیف می‌دانست که او را با محبت و صمیمیت تمام، «شهید زنده» خواند. آن که در زندگی‌اش شهید است، پس از شهادت می‌میرد؟ نه! همچنان زنده است: زنده شهید. برای چنین چریکی، مرگ چیزی نیست مگر یک مأموریت. او هر لحظه آماده رفتن است، همچنان که مهره شطرنج هرآینه ممکن بیرون گذاشته شود. اما جنگ ادامه دارد، شاه مهم است. شاهی که برای الضیف ایمانش، عقیده‌اش و وطنش بود. شاید او هنگام شهادت همان حسی را داشت که پیش از آن دو بار دیگر چشیده بود. یک بار وقتی از زندان صهاینه آزاد شد و دیگربار وقتی از زندان تشکیلات خودگردان گریخت. چنین شخصیتی می‌تواند معمار طوفان‌الاقصی باشد. عملیاتی که او، آن ژنرال همواره رخ‌پوشانده، آن را به‌خوبی تبیین کرد. چراکه می‌دانست قیام بدون تبیین مهم‌ترین هدف خود که اثبات حقانیت است را محقق نمی‌کند. الضیف پس از آغاز عملیات طوفان‌الاقصی طوفانی از کلمات به راه انداخت، طوفانی که همچون طوفان موشک‌ها و پهپادها در تاریخ ماندگار خواهد بود. این هم خصلتی دیگر از چریک‌های واقعی است: آن‌های افراد اهل ادب، اهل خطابه و اهل فضل‌اند. مبارز و مجاهد حقیقی را عقیده، تفکر، علم و کلمات به میدان آورده‌است. او معرکه‌گیر و قداره‌بند و بزن‌بهادر نیست. بخوانیم چندخطی از خطابه فرمانده پس از آغاز طوفان را که درک مهم‌ترین تصمیم زندگی او، مهم‌ترین پاسداشت مقام اوست: «همان طور که می‌دانید رژیم صهیونیستی، سرزمین ما را اشغال کرد. مردم ما را آواره نمود، شهرها و روستاهای ما را ویران کرد، دست به صدها مورد کشتار جمعی علیه ملت ما زد، خون کودکان و زنان و سالمندان ما را ریخت، خانه‌های هموطنان‌مان را بر روی ساکنان بی‌دفاعش ویران کرد.

رژیم صهیونیستی تمامی عرف‌ها و مواثیق بین‌المللی را زیر پا گذاشت و به حقوق بشر دهن‌کجی کرد و با بی‌احترامی با قوانین جهانی برخورد نمود. صهیونیست‌ها در کنار افزایش جنایات خویش، تمامی حد و مرزها را زیر پا گذاشتند؛ به ویژه در قدس و مسجد الاقصی که قبله اول مسلمانان جهان و سومین حرم شریف اسلامی به شمار می‌رود. صهیونیست‌ها حملات خود به مسجد الاقصی را تشدید کردند و حرمت این مکان مقدس را شکستند و بارها بانوان نمازگزار فلسطینی را که برای دفاع از مسجدالاقصی در آن اعتکاف کرده بودند، مورد ضرب و شتم قرار دادند و همین رفتار را نیز در قبال سالخوردگان، کودکان و جوانان فلسطینی داشتند و مانع از ورود مردم ما به این مکان مقدس شدند و بستر را برای صهیونیست‌های تندرو فراهم کردند تا با یورش‌های هر روزه خود به مسجد الاقصی، به حرمت‌شکنی‌ نسبت به آن ادامه دهند و مراسم و آیین‌های تلمودی خود را در آنجا به انجام برسانند و در حالی که لباس کاهنان را بر تن کرده‌اند، در شافورهای خود بدمند. آن‌ها هیچ ابایی از بیان تصمیم‌شان در خصوص ایجاد معبد کذایی خویش بر روی ویرانه‌های محل عروج پیامبر مکرم اسلام ندارند. آن‌ها با خود گاوهای سرخ رنگ به صحن مسجد الاقصی می‌آورند تا آن‌ها را سوزانده و آبی که خاکستر آن‌ها در آن ریخته شده، در این مکان مقدس پخش کنند تا به این ترتیب،  تصمیم خود را برای ویرانی مسجد و ایجاد معبد کذایی علنی کنند. صهیونیست‌ها هر روز به شهرها و روستاهای ما در منطقه کرانه باختری هجوم می‌آورند و ضمن انجام اقدامات تخریبی، خانه‌های غیر نظامیان بی‌پناه را هدف یورش قرار می‌دهند و هر کسی را که بخواهند، می‌کشند و زخمی می‌کنند یا بازداشت و زندانی می‌نمایند؛ به گونه‌ای که در طول سال جاری، صدها نفر ـ در جریان همین حملات ـ توسط اشغالگران به شهادت رسیده یا زخمی شده‌اند.
صهیونیست‌ها همچنین در کنار این حملات، اقدام به مصادره اراضی فلسطینیان می‌کنند و مردم ما را از خانه و کاشانه‌شان آواره و از زمین‌های خود دور می‌سازند تا به جای آن، اقدام به شهرک‌سازی کنند تا شهرک‌نشینان در آنجا سکنی بگزینند؛ آنهایی که دست به عربده‌کشی، آتش افکنی و سرقت می‌زنند و نه انسان و نه زمین های کشاورزی، از شر آنان در امان نیست.
در کنار این جنایات، اشغالگران به تداوم محاصره جائرانه علیه ملت فلسطین در نوار  غزه تداوم می‌بخشند.

در سایه تداوم جنایت‌های صهیونیست‌ها علیه سرزمین و ملت ما و در سایه عربده‌کشی اشغالگران و دهن‌کجی‌های آن‌ها به قوانین و مقررات بین‌المللی و نیز در پرتو حمایت آمریکا و جهان غرب از تل‌آویو و همچنین سکوت جامعه بین‌الملل، تصمیم بر آن گرفتیم تا به یاری حق، به این وضعیت خاتمه بدهیم تا دشمن بفهمد که گذشت آن روزهایی که بدون هیچ مجازاتی، دست به عربده‌کشی و جنایت می‌زد. ما در همین جا، آغاز عملیات «طوفان‌الاقصی» را اعلام می‌کنیم». 

خلاصه این جملات شهید ابوخالد محمد المصری معروف به الضیف، جمله‌ای است که به پایان نامه‌ای از او پس از هفت اکتبر منتسب است: «یک‌بار بمیریم بهتر از آن است که هرروز بمیریم». الضیف اینگونه همواره مرزنشین، خیمه‌زده بر مرز مرگ بود و پیرو آن کلام رازآلود و معماگون از پدر پاسداران و سالار شهیدان، مولای ما حضرت اباعبدالله الحسین سلام الله علیه: «فَكَأَنَّ الدُّنيا لَم تَكُن وكَأَنَّ الآخِرَةَ لَم تَزَل، وَالسَّلامُ». این جمله امام حسین، بیت‌الغزل دیوان آزادگان جهان است. و آه از زمین که چه تشنه است به خون این آزادگان و آه از آسمان که چه صبور است در تماشای این کشتگان. الضیف سرانجام همانجا شهید شد که به دنیا آمده بود. پس از آنکه برادر و برخی دیگر از اعضای خانواده‌اش را هم در نبرد طوفان‌الاقصی از دست داده بود. او معمار یک انقلاب بود، انقلابی جهانی علیه سراسر پیکره حاکمیت جهانی تمدن غرب که شرمگاهش اسرائیل است و اکنون عریان‌تر از هر زمان، دیده بشریت را می‌آزارد. انقلابی که هرچند در آن حماس یک نسل اسطوره‌ای را از دست داد، اما تاریخی دیگر آغاز کرد که آبستن نسل‌هایی دیگر است. انقلابی که باوجود فلسطینی‌الاصل بودن خود و با حفظ هویت ملی فلسطینی خود، می‌تواند فصلی از انقلاب امام خمینی باشد…

نوشته ضیف خدا و سیف قدس اولین بار در روزنامه رسالت. پدیدار شد.

source

khazarnameh.ir

توسط khazarnameh.ir

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *