در گوشه خلوت خود خلیده بودم
و لخظه هارا برای پرنده امید بازگو می کردم
چقدر دلم تنگ تنهایی خودم شده بود
آنگاه برگ برگ خاطراتم را به رخ روزگار کشیدم
که ناگهان سفیر جدایی ناپذیر مرگ
خبراز مرگ شاعری دیگر داد .
اصلا” روز آنقدر بی رحم است .
نمی گذارد واژه ای به رشد شعر ب رسد
و با پایمال کردن تمام امال ها
تنها به خاطره۹ ای بسنده می کند.خاطره ای از شاعر معاصر وهاب علی که همیشه در جلسات شعری حضور داشت .یادم می یاد بکی از جلسات درمنزل مرحوم نعیم موسوی بود .همه ی قدرهای شعر حضور داشتتد .وبه نوبت عرض اندام می کردند . اما وقتی نوبت به مرحوم وهاب علی می رسید همه گوش تیز می کردند تا بتوانند نفطه ی کوری را در اندیشه او بیابند و آن وقت شروع می کردند به بیان همین نقطه ی کور . اما درایت و اندیشمندی وهاب همه را غافل گیر می کرد و با زبان معیار به همه می قبولاند .این نقطه ی کور شعر نیست .بلکه کلید ابهام و ایهام شعر است .شاعرانی که در آت جلسه متقاعد می شدند .که شعر می تواند دارای چندین ابعاد ناشناخته داجشته باشد
شاعرانی از قبیل محمد بقالان : مرحوم گشی ؛ مرحوم آرش بارانپور: ابراهیم سنایی: هرمز علیپور؛بهزاد خواجات ؛ پورخداکرم ؛ مرحوم فرویدن کربلی ؛مرحوم طاهری ؛ودیگران
خدایش بیآمرزد و با واژه ها ی عدالت خواهیش محشور باد
source